نوع مقاله : تخصصی
نویسنده
دانشآموخته خارج فقه و فلسفه (استاد حوزة علمیة قم)
چکیده
کلیدواژهها
«خشونت»، در روابط بشری قدمتی به سابقة عمر بشر بر روی زمین دارد. قابیل فرزند آدم (ع) اولین انسانی بود که این کژراهه را برگزید و هابیل فرزند دیگر وی، اولین قربانی این رفتار نابهنجار بود (مائده: 27-30). این خشونت آغازین، مسبوق به بیم فرشتگان هم بوده است (بقره: 30)؛ زیرا آنان وجود انسان خاکی را به جهت دربر داشتن غرائز افزونخواه و تزاحمبرانگیز، منشأ خشونت میدانستند (طباطبائی، 1417ق، ج 1، ص 115). گرچه آنان در این گمان خود، به حقیقت دست نیافتند و مورد تخطئة خداوند سبحان قرار گرفتند؛ زیرا از «خیر برتر» در خلقت انسان و سرّ محبتی که با خاک او آمیخته بود بیخبر بودند (بقره: 30-33؛ کلینی، 1362، ج 1، ص 139؛ صحیفة سجادیه، 1376، ص 28)؛ اما بیم آنان مورد تأیید الهی است.
در بین ادوار زندگی بشر، نوجوانی، دوران قابلیت بالای انسان در پذیرش هرگونه رفتار اجتماعی است و به همین دلیل، نوجوانان در مواجهه با بدآموزیهای ناشی از آموزهها، گفتارها و رفتارهای خشونتبار آسیبپذیر هستند. برایناساس، پیشگیری از گرایش نوجوانان به خشونت، یکی از مسائل فرهنگی- اجتماعی بسیار مهم دربارة این قشر است. عوامل متعدد شخصی، خانوادگی، فرهنگی، اجتماعی و... در گرایش نوجوانان به خشونت وجود دارد؛ همچنین عواملی در ساحتهای مذکور در پیشگیری از گرایش نوجوانان به خشونت نیز مؤثر است. این نوشتار به تحلیل مسئلة پیشگیری از گرایش نوجوانان به خشونت با تأکید بر نقش یادگیری در بین این عوامل میپردازد. جهت پیگرفتن این هدف لازم است سه مفهوم اصلی تحقیق تعریف شوند:
1. نوجوانی: نوجوانی را نمیتوان بر اساس سن استاندارد و خاصی تعریف کرد. تعریف نوجوانی معمولاً بر اساس اقتضائات شخصیتی صورت میگیرد. برخی روانشناسان معتقدند: نوجوانی از ظهور بلوغ جنسی آغاز میشود و با پایان نگرانیها و ناراحتیهای آن خاتمه مییابد. برخی هم آن را برزخی میان نیاز و وابستگی به بزرگسالان و بینیازی و وابستگی به خویشتن معنی کردهاند. البته این دو تعریف دارای معیارهایی هستند که در جوامع و فرهنگهای مختلف دارای مصادیق گوناگون هستند؛ ممکن است بلوغ جنسی یا وابستگی به خود در فرهنگ و جامعهای زود آغاز شود و در جامعه دیگر دیرتر (پارسا، 1383، ص 214).
2. یادگیری اجتماعی: این نوع یادگیری عبارت است از: تأثر افکار، احساسات و رفتار انسان از حضور و رفتار دیگران در گروه و اجتماع (کریمی، 1389، ص 2).
3. خشونت: خشونت معادل «Violence» و پرخاشگری معادل «Aggression» است. پرخاشگری عبارت است از: اقدامی که به قصد آسیب رساندن به دیگران صورت میگیرد. پرخاشگری معنای عامتری دارد و لزوماً دارای معنی منفی نیست. مثلاً، مجازات مجرمان نوعی پرخاشگری قانونی است، اما خشونت نیست (سالاریفر، 1389، ص 96). تعریف خشونت بر اساس گزارش سازمان بهداشت جهانی عبارت است از: استفادة عمدی از نیروی فیزیکی و یا قدرت (چه با تهدید چه با میل شخصی استفادهکننده) علیه خود، دیگری، گروه یا جامعه، که سبب آسیب جسمی، مرگ، آسیب روانی، ضعف رشد یا هر نوع محرومیت دیگر شود (کروگ و همکاران، 2002، ص 5).
روش پژوهش
این پژوهش از نوع توصیفی - تحلیلی است که در آن علاوه بر تصویر آنچه هست، به دلایل چگونه بودن و چرایی وضعیت مسئله و ابعاد آن میپردازد. جزئیات مسئله تحقیق را با کلیاتی که در مباحث نظری تحقیق بهعنوان چارچوب استدلال خود تدوین میکند، ربط میدهد و نتیجهگیری میکند (حافظنیا، 1386، ص 59 و 60-61).
روش این پژوهش، روش کتابخانهای است. این روش از آغاز تا انتها بر مطالعه کتب و اسناد و نرمافزارهای حاوی متون علمی مبتنی است و با ابزارهایی مانند فیش و جدول و فرم و... به کمک استدلال عقلی به بررسی متون برای دست یافتن به پاسخ سؤال میپردازد (همان، ص 164-172).
در این روش، تجزیهوتحلیل اطلاعات نیز به روش کیفی انجام میگیرد، یعنی با کمک عقل و منطق با غور در مدارک علمی به تحلیلها و تعمیمهای لازم دست زده و پاسخ سؤال را استخراج خواهیم نمود (همان، ص232-233). همچنین تجزیهوتحلیل دادهها در آغاز جمعآوری دادهها شروع شده و تا پایان پژوهش ادامه دارد و مرحلهای مجزا از مرحلة جمعآوری نیست (بیابانگرد، 1387، ج 1، ص 292).
ادبیات نظری پژوهش
نظریات مربوط به این پژوهش، در سه محور قرار دارند:
اول. مدل اکولوژیک ریشههای خشونت (The ecological model roots of violence): این مدل چندسطحی که برای اولین بار در اواخر دهة هفتاد ارائه شد معتقد است: خشونت نتیجة تأثیر متقابل بسیاری از عوامل محیطی، فرهنگی، اجتماعی، ارتباطی و شخصی است. این مدل توانایی تبیین خشونت در ساحتهای مختلف چون کودکآزاری، خشونت جوانان، آزار جنسی و آزار سالمندان را در خود نشان داده است.
در این مدل (نمودار 1) چهار سطح وجود دارد: 1. شخصیت فردی؛ 2. روابط خویشاوندی و همسالی؛ 3. جوامع مشتمل بر روابط اجتماعی، به معنی دارا بودن تنوع فرهنگی و کثرت جمعیت و... که احتمال وقوع خشونت را زیاد میکنند؛ 4. عوامل بزرگ اجتماعی مشوق خشونت، مانند فرهنگهایی که خشونت را راهحل اختلاف میدانند یا حقوق مردان را بالاتر از حقوق زنان میدانند و... (کروگ و همکاران، 2002، ص 13-14).
نمودار 1. مدل اکولوژیک خشونت
دوم. نظریة یادگیری اجتماعی باندورا: باندورا میگوید: یادگیری اجتماعی، بنا بر مشاهده و تقلید، به طور ناخودآگاه در بسیاری از افراد به صورت مثبت و منفی انجام میگیرد (پارسا، 1383، ص 217). از نظر وی، الگوهای همسن و همجنس، افراد دارای مقام و شهرت، نقش مهمی در این یادگیری دارند (همان، ص 455). این نظریه در حوزة رفتاری خشونت معتقد است: رفتارهای خصومتآمیز و پرخاشگرانه قویاً تقلید میشوند (همان). از سوی دیگر، مشاهدهگرانی که ببینند الگو به خاطر رفتار پرخاشگرانه تنبیه میشود، پرخاشگری کمتری نسبت به کسانی که ببینند الگو تقویت میشود از خود نشان میدهند (شولتز و شولتز، 1389، ص 456). نظریة باندورا در تأثیر رسانهها بر خشونت مورد مطالعه فراوان قرار گرفت و اثبات شد، رسانهها هنجارها و ارزشهای مقبول اجتماعی را از طریق پاداش و تنبیه نمادین برای انواع متفاوت رفتار به مردم یاد میدهند (مهدیزاده، 1392، ص 59-60).
سوم. نظریة کاتارسیس (پالایش): این نظریه بر این باور است که: افرادی که برای جلوگیری از تراکم و انفجار خشم خود سوپاپ اطمینانی قرار میدهند و به طریق غیرمضر هیجانات پرخاشگرانه خود را خالی میکنند، ممکن است بتوانند از این طریق پرخاشگری خود را کاهش دهند (آذربایجانی و همکاران، 1387، ص 315-316).
یافتههای پژوهش
در کنار خانواده که از نظر فرهنگ اسلامی مسئولیت اصلی در تربیت فرزند را بر عهده دارد (صدوق، 1413ق، ج 4، ص 371؛ حرانی، 1404ق، ص 263)، همسالان دارای نقش مهمی در یادگیری رفتاری او دارند. همچنین در عصر ما، رسانهها نیز دارای کارکرد آموزشی و تربیتی هستند (ر.ک: سورین و تانکارد، 1381، ص 452؛ معتمدنژاد، 1386، ص 10). بنابراین، نظام تعلیم و تربیت با محوریت خانواده، همسالان، متون آموزشی، مدرسه و رسانهها شکل میگیرد. برایناساس، این تحقیق با رهیافتی که از مبانی نظری تحقیق برگرفته است، روشهای پیشگیری از خشونت در نوجوانان با محوریت عنصر یادگیری و با رهتوشهای از مبانی اسلامی را در چند محور تبیین خواهد نمود:
یک. گسترش رفتارهای محبتآمیز با کودکان در خانواده و رفتار مربیان: رسول اکرم (ص) فرزندان را گلهای خوشبوی خدایی مینامیدند (ترمذی، بیتا، ص 534). ایشان فرمودند: «کودکان را دوست داشته باشید و به آنان محبت کنید» (کلینی، 1362، ج 6، ص 49)؛ آن حضرت بر «ارتباط عاطفی لمسی» با فرزندان، چون نوازش نمودن و خصوصاً بوسیدن فرزندان تأکید فراوان داشتند و دستور دادند که فرزندانتان را بسیار ببوسید (فتال نیشابوری، 1375، ج 2، ص 369). فردی به پیامبر (ص) گفت: من ده پسر دارم و تا به حال هیچیک را نبوسیدهام، آن حضرت وی را نکوهش کرده و فرمودند: کسی که کودکان را مورد ترحم قرار ندهد از ما نیست (ابنشهرآشوب، 1379ق، ج 3، ص 384؛ بخاری، 1431ق، ص 1233). نوجوانانی که روابط خوبی با خانواده ندارند، بیشتر از رفتار خشونتآموز متأثر میشوند (ساروخانی، 1378، ص 82). دورتی ال نولت، در بیتی از سرودة زیبایی که آثار یادگیری رفتاری کودکان از محیط را یادآور شده میگوید: اگر کودکی با خشونت زندگی کند، میآموزد که بجنگد[1] (فرهنگی، 1388، ص 141 و 142). همچنین، روانشناسان معتقدند: بسیاری از نابهنجاریهای نوجوانی و بزرگسالی ناشی از فقدان روابط عاطفی والدین و فرزندان و یا گونههای انحرافی این ارتباط است (محسنی، 1380، ص 256). بنابراین، رفتار عاطفی درست خانواده با فرزند در دوران کودکی، دارای نقش تعیینکننده در گرایش وی به خشونت در نوجوانی دارد. مبانی مذکور، با شایستگی کامل قابل تعمیم به مربیان بهعنوان عامل مهم در تعلیم و تربیت کودک و نوجوان در کنار خانواده است.
دو. تعمیق باورهای معنوی در کنترل خشم و آموختن مهارت جرأتورزی: فرهنگ اسلامی، نهتنها خشونت را تجویز نمیکند، بلکه رحمت و مهربانی مؤمنین با هم را جایگزین خشونت کرده است (فتح: 29)، و راه مقابله با خشونت را نیز عفو و گذشت میداند (آلعمران: 134؛ نحل: 126) جز در مواردی که عفو باعث گستاخی بیشتر کنشگر خشونت شود (لیثی واسطی، 1376، ص 444). در این صورت نیز پاسخ خشن را تنها در چارچوب مشخص مجاز میداند (بقره: 178 و 194). مهارت جرأتورزی، یعنی دفاع از حقوق خود و بیان افکار و احساسات خود. افراد جرأتورز برای خود و دیگران احترام قائلند، آنها منفعل نیستند. اجازه نمیدهند دیگران از آنها سوءاستفاده کنند و از سوی دیگر، به خواستهها و نیازهای دیگران احترام میگذارند و به شیوه مدبرانه با آنها ارتباط برقرار میکنند (خنیفر و پورحسینی، 1387، ص 234). تعمیق باورهای معنوی در کنترل خشم و نیز مهارت جرأتورزی، علاوه بر اینکه نیازمند آموزش توسط خانواده و مربیان و رسانهها است، محتاج حضور ملموس در رفتار و عمل خانواده و مربیان است. امام صادق (ع) فرمودند: «با رفتار خود دیگران را به نیکی بخوانید نه تنها با زبان، بلکه آنان باید در شما رفتار نیک را مشاهده کنند» (حرعاملی، 1409ق، ج 1، ص 76). والدین و مربیان اگر این اصل بسیار راهبردی را در عمل خود رعایت نکنند، هرگز نمیتوانند الگوهای خوبی برای رفع دغدغههای تربیتی از جمله پیشگیری از خشونت در نوجوانان باشند.
سه. تخلیه هیجانها: استعدادِ توسل به خشونت در طبیعت انسان وجود دارد (خنیفر و پورحسینی، 1387، ص 234). در این میان، دوران نوجوانی و بلوغ به طور خاص، دوران طغیان و عصیان قلمداد شده است. تغییرات ناگهانی و شدید بیولوژیکی در دورهای از بلوغ موجب به هم خوردن تعادل روانی در فرد میشود و نوجوانی حالاتی شبیه به پسیکوز را تجربه میکنند (حمدیه و شهیدی، 1387، ص 68 و 69). رسول اکرم (ص) در همین زمینه فرمودند: «الشباب شعبة من الجنون»؛ جوانی شاخهای از دیوانگی است (مفید، 1413ق، ص 343). علمای اخلاق معتقدند: «خشم، جنونی است که ناگهان به سراغ انسان میآید» (نراقی، 1378، ص 238). بنابراین، والدین و مربیان باید این اقتضائات را درک کنند و بر این اساس با برنامهریزی در اموری مانند تفریح و ورزش و بازیهای هیجانانگیز، حالات ناخوشایند روانی که اقتضای این سن است را تصعید کنند تا طبق فرایند کاتارسیس که در مبانی نظری شرح داده شد، این حالات فروکش کنند.
چهار. نظارت بر انتخاب دوست و گرایشهای گروه همسالان به خشونت: نوجوان بیشتر وقت خود را با گروه همسالان میگذراند و بسیار تحت نفوذ آنان است (احمدوند، 1386، ص 317). امام صادق (ص) فرمودند: «انسان همواره بر مرام و مسلک دوست و همنشین خود است» (کلینی، 1362، ج 2، ص 375). بنابراین، یادگیری رفتار از همسالان یک اصل مهم است و پیشگیری از یادگیری رفتار خشن نیز نیازمند نظارت بر این حیطه از زندگی نوجوان است.
پنج. توبیخ الگوهای خشونت و پاداش نگرفتن آنها: این رویکرد باید بهعنوان یک اصل در دستور کار هر پنج نهاد تربیتی ذکر شده در آغاز یافتههای پژوهش باشد. قرآن کریم، قصاص نمودن افرادی که دست به خشونت زده و به شکل نامشروع به دیگران لطمه وارد میکنند را سبب زندگی اجتماعی انسانها دانسته است (بقره: 178؛ طباطبائی، 1417ق، ج 1، ص 433). مفسران اسلامی بر جنبة پیشگیرانة این حکم الهی برای ارتکاب خشونت تأکید کردهاند (طبرسی، 1372، ج 1، ص 481)، و جامعهشناسان نیز نتایج اجرای حدود الهی در کنترل اجتماعی را در دو محور «تنبیه مجرم» و «عبرت سایرین» گوشزد کردهاند (صدیق سروستانی، 1389، ص 219)، همانطور که روانشناسان هم به آثار پیشگیرانة تنبیه و توبیخ الگوهای خشونت توجه دارند (کریمی، 1389، ص 214).
نتیجهگیری
بر اساس یافتههای این پژوهش، روشهای پیشگیری از خشونت در نوجوانان در چند محور ذیل میباشد:
1. تقویت نهاد خانواده و روابط عاطفی و حسنه در درون آن: استفادة زیاد از ظرفیت گفتوگوهای صمیمانة خانوادگی و با درونمایة ارتباطات عاطفی و جلسات تفریح و دور همنشینی با حضور والدین میتواند در این زمینه بسیار مؤثر باشد.
2. نظارت بر محتوای رسانههای مورد استفاده: این نظارت باید توسط نهادهای فرهنگی، متولیان تربیت مدارس و نیز خانوادهها اعمال شود.
3. آموختن مهارت کنترل خشم و جرأتورزی در متون درسی و ارشادات والدین و مربیان و برنامههای رسانهها.
4. تعمیق باورهای معنوی در کنترل خشم با عمل فردی مربیان و والدین.
5. انتخاب دوستان و گروه همسالان فاقد گرایشهای خشونتبار.
6. تخلیه هیجانها با برنامههای ورزشی، تفریحی و فرهنگی مناسب.
7. توبیخ و نکوهش الگوهای خشونت و پرهیز جدی از هرگونه پاداش گرفتن این الگوها: این روش باید در کلیة سطوح آموزشی - تربیتی از خانواده گرفته تا نظام آموزشی و محیط مدرسه و جامعه و رسانهها گسترش یابد.