در این مقاله، ازآنجهت به مقولۀ «سیاست اجتماعی دینمَدارانه» پرداخته شده که یکی از متعلَّقات عمدۀ آن، «آسیبهای اجتماعی» هستند، بهطوریکه از سیاست اجتماعی، انتظار میرود که جهان اجتماعی را بهگونهای تدبیر و طرّاحی کند که آسیبهای اجتماعی در آن، وضع اقلّی و محدود داشته باشند، یا چنانچه گسترش و فزونی یافتند، کاهش ...
بیشتر
در این مقاله، ازآنجهت به مقولۀ «سیاست اجتماعی دینمَدارانه» پرداخته شده که یکی از متعلَّقات عمدۀ آن، «آسیبهای اجتماعی» هستند، بهطوریکه از سیاست اجتماعی، انتظار میرود که جهان اجتماعی را بهگونهای تدبیر و طرّاحی کند که آسیبهای اجتماعی در آن، وضع اقلّی و محدود داشته باشند، یا چنانچه گسترش و فزونی یافتند، کاهش یابد. امّا پیش از اینکه ماهیّت سیاست اجتماعی دینمَدارانه و نحوۀ مواجهۀ متمایز آن با آسیبهای اجتماعی، تعیین و مشخص شود، باید به «شرایط» و «زمینهها»یی که خود آن را دربرگرفته و بر آن اثر میگذارند، نظر افکند و شناخت. ازاینرو، در این مقاله کوشیده شده تا چنین زمینههای غالب و دربرگیرندهای، شناسایی و تحلیل شوند. برایناساس، زمینههای یافته شده عبارتند از «زمینههای علمی- مفهومی» که ناظر به دین و تصرّف در معنای اصطلاحات است؛ «زمینههای علمی- نظریهای» که ناظر به دین و خَلق رهیافت نظری است؛ «زمینههای تجویزی- سیاستی» که ناظر به دین و عنصر تمایزبخش دولت دینی است؛ «زمینههای عینی- بیرونی» که ناظر به دین و جهانیگری تجدُّد اجتماعی است؛ و «زمینههای عینی- درونی» که ناظر به دین و جهان اجتماعی پساانقلاب است.